Monday, August 31, 2009
قبل از اینکه به کسی بگی دوست دارم ، خوب فکراتو بکن
چون شاید چراغی در دلش روشن کنی که خاموش کردنش
به خاموش شدن او بیانجامد
چون شاید چراغی در دلش روشن کنی که خاموش کردنش
به خاموش شدن او بیانجامد
Monday, August 10, 2009
می نویسم ...آری ...باز هم مثل همیشه برای تو می نویسم...برای تویی که مقصود تمام نوشته های منی تویی که الفبای عشق را به من اموختی تویی که مرا سر گردان دنیای قشنگ عاشقی کردی تویی که قلم روان قلبم را به دست دلم دادی تا برای اولین بار برای تو بنگارد تویی که دگر هیچگاه نمی توانم از کنارت با بی تفاوتی بگذرم تویی که چیزی به من هدیه کردی تا غمخوار و همدم تنهایی هایم باشد تویی که فقط تو را از او می خواهم و بس ..تویی که هیچ در وصف مهر بانی های بی پایانت نمی یابم و تنها حرف و کلامی که برایت می یابم این است:با تمام وجودم **دوستت دارم **بی نهایت با صداقت تا قیامت
Thursday, August 6, 2009
تنها با تو و کنار توست که معنا می گیرم
وقتی دستانم را بین دستان تو می جویم
و از خوشحالی خود را در اوج می یابم
در نهایت عشق تو را می بینم
و عاشقانه و با فراغ بال مرا فرا می خوانی
حرارت عشق را در آغوش می کشم
و از گرمای وجودت پر می گشایم
وقتی دستانم را بین دستان تو می جویم
و از خوشحالی خود را در اوج می یابم
در نهایت عشق تو را می بینم
و عاشقانه و با فراغ بال مرا فرا می خوانی
حرارت عشق را در آغوش می کشم
و از گرمای وجودت پر می گشایم
Sunday, August 2, 2009
دلم تنگه دلم برای چشمات دلم برای بغله گرمت برای لبخندت تنگ شده چی شد چه کار دارم می‌کنم خدا سخته می‌خوام ولی این خاطره‌ها داره دیوونم می‌کنه اینا رو برات مینویسم که روز روزگاری سر زدی بفهمی من تو یه این شب چه کشیدم
برام دعا كن عشق من، همین روزا بمیرم
آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم دعا كنم كه این نفس،تموم شه تا سپیده كسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر كشیده این آخرین باره عزیز،دستامو محكمتر بگیر آخه تو كه داری میری،به من نگو بمون نمیر
گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز
اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده بدون كه زیر خاك سرد حس نگاتو برده
گریه نكن برای من قسمت ما همینه دستامو محكمتر بگیر لحظه ی آخرینه این آخرین باره عزیز،دستامو محكمتر بگیر آخه تو كه داری میری،به من نگو بمون نمیر گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من
آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم دعا كنم كه این نفس،تموم شه تا سپیده كسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر كشیده این آخرین باره عزیز،دستامو محكمتر بگیر آخه تو كه داری میری،به من نگو بمون نمیر
گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز
اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده بدون كه زیر خاك سرد حس نگاتو برده
گریه نكن برای من قسمت ما همینه دستامو محكمتر بگیر لحظه ی آخرینه این آخرین باره عزیز،دستامو محكمتر بگیر آخه تو كه داری میری،به من نگو بمون نمیر گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من
سلام عشق
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستاش در ارزوی دستاته
وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریه اش اونها رو می لرزوند
وقتی که دلت گرفته شد به یاد بیار کسی رو که قلبش مملو ازعشق پاک تو است
ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم
می دونی معبد و بتکده من میان ابروان قشنگ توست
ارزوی من دیدار روی تو و نهایت امید من به دست اوردن توست
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستاش در ارزوی دستاته
وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریه اش اونها رو می لرزوند
وقتی که دلت گرفته شد به یاد بیار کسی رو که قلبش مملو ازعشق پاک تو است
ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم
می دونی معبد و بتکده من میان ابروان قشنگ توست
ارزوی من دیدار روی تو و نهایت امید من به دست اوردن توست
دوست دارم آخرین خواستت رو انجام بدم شاید شاید حداقل یه کاری برات کرده باشم خودم خودتو راحت کنم نمیدونم چرا بازم دودلم میگم شاید این واقعاً خواستت نباشه ولی صدات هنوز تو گوشمه نمیشه گوفت که منظورت این نبود امیدوارم بتونم این کارو درست انجام بدم ولی بدون این کارو برای تو می‌کنم و برای خودم چون این تنها راهی که این عذاب خلاص شم
تا تو رفتی سو خت واژه های شعر دفتر که روزیی هر روزگاری تقدیم تو میشد... ذهن من نیز اکنون چون پاییز رنگ باخته خواهشی دیگر نمانده افسانه ها تمام شدخاطره ها مردتا تو رفتی شعرهای شاعر نیز گم شدندمرزهای خیال پاک شدتا تو رفتیییییییییییییییییبغض خدا شکست...بهار دوباره گریست.....تا تو رفتی رد پایت سراب شد..آب شد..آسمان شد...تاتو رفتیتا تو رفتی..چشم من با تو رفت نگاهم با تو ماند.کاشک نمی بودی و نمیرفتی و نمیبردی مرا
من دلم تنگ کسیست که به دلتنگی من می خندد
باور عشق برایش سخت است
ای خدا باز به یاری نسیم سحری
می شود آیا باز دل به دل نازک من بربندد
تو ميگي بارون رو دوست داري اما وقتي بارون مياد چترت رو باز ميکني
تو ميگي باد رو دوست داري اما وقتي باد مياد پنجره ها رو ميبندي
تو ميگي آفتاب رو دوست داري اما وقتي مي تابه پرده ها رو مي اندازي
حالا فهميدي که چرا ميترسم وقتي ميگي
دوستت دارم ؟
تو ميگي باد رو دوست داري اما وقتي باد مياد پنجره ها رو ميبندي
تو ميگي آفتاب رو دوست داري اما وقتي مي تابه پرده ها رو مي اندازي
حالا فهميدي که چرا ميترسم وقتي ميگي
دوستت دارم ؟
کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت رابخورم
کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي
ديدن يک لحظه فقط يک لحظه
از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته باشم
کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد
تا امروز چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک بريزند
کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با
خود نگويم : " آخه او که ميدونست چقدر دوستش دارم
کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي
ديدن يک لحظه فقط يک لحظه
از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته باشم
کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد
تا امروز چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک بريزند
کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با
خود نگويم : " آخه او که ميدونست چقدر دوستش دارم
نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي که از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي که بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي که برايم شکستي .... .. بخاطر احساسي که برايم پرپر کردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي که بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمکي که بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي که بر قلبم حک کردي...هيچ وقت فراموشت نميکنم
نزديکترين کسم اونه خيلي دوسش دارم راسي
يادم نره بهت بگم عزيز ترين من اونه
خودم مهم نيس اما اون...نذاري تنها بمونه
بميرم واسه هق هقش گريه چقدر بهش مياد
وقتي که حرصش بگيره ديگه از من بدش مياد
اما وقتي آروم ميشه ميبينه من بغضم گرفت
همين ديوونه بازياش از اول چشممو گرفت
حالا که ديگه مجبوريم با همديگه وداع کنيم
بيا به ياد اون روزا همديگه رو دعا کنيم
يه وقت ديدي دعا گرفت خدا نذاشت جدا بشيم
اي واي داره فردا مياد بايد دست به دعا بشم
با قلب پاکت از خدا بخواه منو صبرم بده
هنوز نرفتي از پيشم دوريت داره زجرم ميده
کي ميخواد فردا تو رو از من بگيره کاش اونم ويرونه شه آتيش بگيره
عزيزم يادت نره دنيا دو روزه نمخوام فردا دلت واسم بسوزه
اي خدا حتي اگه دوسم نداره تو ميتوني نذاري تنهام بذاره.
عشقم خدانگهدار
يادم نره بهت بگم عزيز ترين من اونه
خودم مهم نيس اما اون...نذاري تنها بمونهبميرم واسه هق هقش گريه چقدر بهش مياد
وقتي که حرصش بگيره ديگه از من بدش مياد
اما وقتي آروم ميشه ميبينه من بغضم گرفت
همين ديوونه بازياش از اول چشممو گرفت
حالا که ديگه مجبوريم با همديگه وداع کنيم
بيا به ياد اون روزا همديگه رو دعا کنيم
يه وقت ديدي دعا گرفت خدا نذاشت جدا بشيم
اي واي داره فردا مياد بايد دست به دعا بشم
با قلب پاکت از خدا بخواه منو صبرم بده
هنوز نرفتي از پيشم دوريت داره زجرم ميده
کي ميخواد فردا تو رو از من بگيره کاش اونم ويرونه شه آتيش بگيره
عزيزم يادت نره دنيا دو روزه نمخوام فردا دلت واسم بسوزه
اي خدا حتي اگه دوسم نداره تو ميتوني نذاري تنهام بذاره.
عشقم خدانگهدار
" شادي را هديه کن حتي به کساني که آنرا از تو گرفتند"
" عشق بورز به آنها که دلت را شکستند "
"دعا کن براي آنها که نفرينت کردند"
" درخت باش به رغم تبرها "
" عشق بورز به آنها که دلت را شکستند "
"دعا کن براي آنها که نفرينت کردند"
" درخت باش به رغم تبرها "
گذشت لحظه هاي با تو بودن
و در پاييز عشقمان
نامي از دوست داشتن باقي نماند
چقدر زودگذر بود قصه من و تو
و در آنروز که دست بي رحم تقدير
درو کرد گندمزار دلهايمان را
و تهي شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده هاي غمگين
در آن کوير آرزوشاعري دل شکسته و تنها
مي نوشت شعري به ياد با هم بودن ها
شعري براي خشکيدن گلهاي عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکي به ياد همه خاطره ها
و در پاييز عشقمان
نامي از دوست داشتن باقي نماند
چقدر زودگذر بود قصه من و تو
و در آنروز که دست بي رحم تقدير
درو کرد گندمزار دلهايمان را
و تهي شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده هاي غمگين
در آن کوير آرزوشاعري دل شکسته و تنها
مي نوشت شعري به ياد با هم بودن ها
شعري براي خشکيدن گلهاي عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکي به ياد همه خاطره ها
اون که نخواست پيشم باشي خودش بايد صبرم بده
خدا گرفتي عشقمو جواب قلبمو بده
خدا گرفتي عشقمو جواب قلبمو بده
اسمتو واسه دلخوشي مي خوام ، دلتو واسه عاشقي مي خوام ، صداتو واسه آرامش مي خوام ، دستت رو واسه نوازش مي خوام ، پاهاتو واسه همراهي مي خوام ، عطرت رو واسه مستي مي خوام ، خيالت رو واسه پرواز مي خوام ، خودت رو واسه پرستش مي خوام
يك روز فكر كردي نبودن يه كسي بهتر از بودنش ، چشمات رو ببند و اون لحظه اي كه اون كنارت نباشه رو به خاطر بيار . اگه چشمات خيس شد بدون داري به خودت دروغ ميگي و هنوز دوستش داري
Subscribe to Posts [Atom]