Thursday, July 23, 2009

 

دلم گرفته چقدر این روزا سخت شده روزی نیست که یادم نیاد انگار دیروز بود چه روزای خوشی‌ بود دلم برای اون روزا تنگ شده نمیدونم چرا این طوری شد من که روراست بودم ولی‌ روزگار بدیه کسی‌ نمیتون که باور کنه که کسی‌ روراست باشه شاید اشتباه از من بوده ولی‌ چه کار کنم چه کار نکردم که کارا درست بشه؟

 

يه پروانه را با دستات مي گيري. بدش مي خواي ببيني زنده هست؟انگشتاتو باز کني ....فرار ميکنه.محکم بگيري....مي ميره.دوست داشتن هم يه چيزي مثل پروانه هست

 

سلام اي بهترينم، هنوز عاشقترينم!اگر از آشيونه دور دورم، غم عشقت تو قلبم مونده با من از اون خوابي که اسمش زندگي بود، همون عشق و همون غم مونده با من

Thursday, July 16, 2009

 


هيچ چيز سخت تر از انتظار نيست
آن هم انتظار لحظه اي که يک آشنا صدايت کند
و به تو بفهماند که دوستت دارد
اما هر چقدر که انتظار هم سخت باشد
به آن لحظه زيبا مي ارزد
پس انتظار مي کشم
تا آن لحظه زيبا نصيبم شود

 

گاهي خيال مي کنم از من بريده اي


بهتر از من براي دلت برگزيده اي


از خود سوال مي کنم ايا چه کرده ام؟


در فکر ميروم که تو از من چه ديده اي؟


از من عبور مي کني و دم برنمي زني


تنها خوش است دلم که شايد نديده اي


يکروز مي رسد که در اغوش گيرمت


هرگز بعيد نيست ، خدا را چه ديده اي؟

 

اگر تار بودم آهنگ دوستت دارم را برايت مينواختم
اگر بهاربودم شکوفه ها رابرايت تقديم ميکردم
اگر باران بودم آن قدر مي باريدم تا غبار غم ها رااز دلت بزدايم
ولي افسوس که نه تارم نه بهارم نه بارانم ولي هرچه هستم با تمام وجود فرياد ميزنم دوستت دارم

 




بعد از تو من چه کنم با اين دل تنها. تنها دعا ميکنم به اندازه ي تنها ييها يم خوشبخت شوي امابا گريه هايم گريه کردي با خنده هايم خنديدي مرحبا بر تو آفرين اما تو کجا خواهي نوشت از بي وفايي بازي روزگار.من مي نويسم تو بخوان اما ديگر با گريه هايم گريه مکن بگذار در اين تنهايي بغض غزل گريه هايم رابا ياد تو گريه کنم هر چند که گريه هايم از شانه هاي تو بي نصيب است هر وقتي غروب غزلي دلتنگي براي شب نوشت و رفت من به شوق هر گرم نفسهايت دل را در تنهايي به ياد و خاطره هاي تو سر گرم مي کنم ترا به حرمت دلتنگيها ي عاشقي هرگز فکر نکن که تنهايي بدان که هميشه چشماني نگران توست

 

يكي داشت ويكي نداشت
اوني كه داشت توبودي واوني كه تورونداشت من
يكي خواست ويكي نخواست
اوني كه خواست توبودي واونيكه بي توبودن رونخواست من
يكي آوردويكي مياورد
اوني كه آوردتوبودي واونيكه به جزتوبه هيچ كسي ايمان نيورد من
يكي موندويكي نموند
اوني كه موندتوبودي واوني كه بدون تونمي تونست بمونه من
يكي رفت ويكي نرفت
اوني كه رفت توبودي واوني كه به خاطرتوتوقلب هيچكي نرفت من

 


به هنگامي که بر درياي چشمت خيره گرديده ام نه انديشيدم اين دريا مرا در کام خود ميديد
سکوت سرد ساحل را نمي ديدم نه انديشيدم اين امواج اوسيانگر هزاران همچون من را در درونش آشناکرده وبعد از يک هم آغوشي
چگونه لاشه هايشان را به ساحل ها رها کرده؟

 

آنکه دائم هوس سوختن ما کرد
کاش مي آمد و از دور،تماشا ميکرد

 

اگه با تو بودن اشتباهه، اگه تو رو خواستن اشتباهه، اگه عاشق تو بودن اشتباهه، اگه براي تو مردن اشتباهه، پس تو قشنگ ترين اشتباهي

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]