Monday, May 19, 2008

دير گاهيست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم
من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است که اسير
شب يلدا شده ام من که بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام
چشمان مرا خاک کنيد تا نبينم که چه تنها شده ام
من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است که اسير
شب يلدا شده ام من که بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام
چشمان مرا خاک کنيد تا نبينم که چه تنها شده ام
Subscribe to Posts [Atom]