Saturday, December 29, 2007

 

مي دونم برات عجيب








مي دونم برات عجيبه اينهمه اسرار و خواهش



اينهمه خواستن دستات بدون حتي نوازش



مي دونم كه خنده داره واسه تو تموم دردم



ميگذري از منو ميري اما باز من بر مي گردم



مي دونم برات عجيبه من با اون همه غرورم



پيش همه بدي هات چه جوري بازم صبورم



مي دونم واست سواله كه چرا پيشت حقيرم



دور ميشي منو نبيني باز سراغتو مي گيرم



مي دوني چرا هميشه من بدهكار تو ميشم



وقتي نيستي هم يه جور با خيالت راضي ميشم



مي دوني واسه چي از تو بر ميگردمو مي خندم



تا نبيني گريه هامو هر دو چشمامو مي بندم



چاره اي جز اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام



ميميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنهام



ميدونم يه روز مي فهمي روزي كه دنيا رو گشتي



من چه جوري تورو خواستم تو چه جور ازم گذشتي

Comments: Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]