Saturday, December 29, 2007
منو تنها بزار

چي ميشه مي نويسم آدما رو دوس ندارم خودمو،اونارو ،حتي شما رو دوس ندارم ديگه از دلم گذشته عاشق کسي بشم اون دوست دارماي بي هوا رو دوس ندارم يادمه يه وقتا جونم سر عاشقي مي رفت ديگه حتي فکر اون لحظه هارو دوس ندارم سرنوشت و سفر و خيانت و پشيموني حق دارم بگم که هيچ کدومارو دوس ندارم يه زموني يه صدا وجودمو تکون مي داد باورش سخته ولي اون صدارو دوس ندارم التماس سرخ سيبا ديگه معني نداره سيبا مال عاشقاس من سيبا رو دوس ندارم ديگه دستي نمي خوام که کنج دستام بشينه همه چي سرده مي لرزه ،گرما رو دوس ندارم وفا حرفه ، مهربوني قحطيه، عشقم بلاس ديگه بي وفام عجب نيس،وفا رو دوس ندارم صحبت چشماي روشنش يه عمري منو کشت ولي نه هرگز ديگه اون چشارو دوس ندارم با خودم قرار گذاشتم سراغ دلم نرم با دلت بري خطاست،من خطا رو دوس ندارم يعني چي دوست دارم،بي تو مي ميرم،عزيزم نمي دونم چرا اين جمله هارو دوس ندارم
بايد آدم بشينه راس راسي زندگي کنه آدماي عاشق و مبتلا رو دوس ندارم زندگي رو شونه هام سنگيني مي کنه عجيب پس گناه من چيه که دنيا رو دوس ندارم
دو سه سالي بود به عشق روياهام زنده بودم ديگه حتي رسيدن تو رويا رو دوس ندارم دلمو همه زدن يا بد ميشن يا که بدن خودمم بدم وليکن بدا رو دوس ندارم
Subscribe to Posts [Atom]